سفر شمال
سلام گل دختر مامان بالاخره شما دخمل قشنگم قسمت شد بری گیلان سرزمینی که نامت از اونجاست نازنینم.. اونجا حالت خوب بود خوش گذشت و تو رو روزی دو سه بار می بردم تو باغ مامان بزرگ می چرخوندم.. شقایقها گل داده بودن و زیر درختای کیوی رو خوشگل کرده بودن اما متاسفانه عکسی نگرفتیم یعنی هر روز میگفتیم فردا... آخرشم بارون گرفت و نشد از شما عکس بگیرم اما در کل خوب بود انشالله دفعه بعد بیشتر میگردونمت.. عکس پاهای خوشملت میذارم ... ...
نویسنده :
مامان صفا
13:01
بوی عیدی........
دخملی من..
23 روزگی
من 22 روزه شدم
دخملی و زردی
سلام دوست جونا نتونستم بیام عکس بزارم چون همش با زردی دخملی در گیرم. دو روز و نصفی.. بستری بود و به اجازه خودمون مرخصش کردیم. حالا دوباره زردیش برگرشته و باز تو خونه زیر دستگاه هست براش دعا کنید،خیلی دلم براش کباب...........
نویسنده :
مامان صفا
18:50
خوش اومدی به دنیا گل من
سلام دخملی من ساعت 4.30 صبح چهارشنبه 26 بهمن قدم به روی چشمانم گذاشت.. دوستان یادتون بودم.. فکر کنم کیانا جان دومین نفر بود به ذهنم اومد بعد بقیه اتفاقا رو میگم و عکس میذارم
نویسنده :
مامان صفا
22:03
لحظه دیدار نزدیک است باز می لرزد دلم...
سلام خاله های مهربون ساعت 3 بعد از ظهر و دارم میرم بیمارستان تا بستری بشم برا فردا صبح آماده باشم. یه مقدار استرس دارم... برام دعا کنید فرزندم صحیح و سلامت به دنیا بیاد.. ممنون از لطف همه تون که به یادمایین و منو دلگرم کردین... از دیدن پیغامهاتون کلی خوشحال شدم.. خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستون دارم.. شاید چندروز اول نتونم بیام وبلاگ ولی در اولین فرصت خبرتون میکنم ...
نویسنده :
مامان صفا
15:11