مریض شدن گل دختر
الهی مامان برات بمیره
12 آبان از عصر کمی صدات گرفته بود من بردم خوابوندمت، سه روز مامان بزرگت اینا اینجان اومدم باهاشون گپ و گفتگو .. دیدم شما یک ساعت صدات نمیاد و گریه نکردی آخه معمولا نیم ساعت بعد باید بیدار میشدی.. بهت سر زدم دیدم.. تو تب می سوزی.. 38.7 وای منو بگو داشتم می مردم .. صدای قلب بابات و با خس خس نفس کشیدنش استرس منو بیشتر میکرد بابایی خیلی این جور موقع ها می ترسه خصوصا تو تب بالا...
خلاصه فوری از استامنیفون که دو ماه پیش باز کرده بودم مجبوری دادیم بهت و تن شویه کردیم کمی بهتر شدی.. بابا رفت و برات دفین هیدرامین و استا تازه خرید اومد.. وای که امشب جمعه است فردا هم تعطیل.. تا صبح شما همین طور تب داشتی و قطع نمیشد ما همش بالا سرت پاشویه می کردیمت
صبح زنگ زدیم هیچ دکتری تو مطب پیدا نکردیم و میگفتن امروز نمیاد یک نفر هم موند که 6 قرار بود بیاد رفته بود همایش.. شما هم بزور استا منیفون باز تبت بالا بود.. زنگ زدم دایی سعید و بادکترت تو تهران صحبت کردم گفت فقط تبش کنترل کنید ویروسی نمیشه کاری کرد..غرروب همین جا بردمت دکتر خلیل الله گفت تا دوروز تبت کنترل کنیم بعد آنتی مصرف کنیم..
وزن شما 8800 و قد 68
شب دیگه با بروفن تبت آوردیم تا نزدیک ٣٦.٧ و من بالاخره یک ساعت خوابیدم تو همین یک ساعت شدی 38.8 بااینکه فقط 4 ساعت از بروفن گذشته بود انقدر ترسیده بودم که وقتی تن شویه ات میکردم فکر میکردم الان از دستم می افتی..
15 آبان شد و بعد سه روز تبت اومد پایین اما دوبار دیگه هم 38 شد اما شما خیلی بی قرار تر شدی .. و از 3 دیشب همینطور تا صبح بیدار بودیم باهم بازیت میدادم آخر با دفین هیدرامین خوابوندمت..
خیلی ناراحتم این همه مراقبت بودم نمی دونم چطور مریض شدی این همه از هر دارویی دوری میکردم حالا سه روز بستمت به دارو مسکن.. واقعا کم آوردم یه بار قلبم از شدت ترس چنان خودش به قفسه سینه ام کوبید که فکر کردم سنگ خورد بهم و دردم گرفت
خدایا خیلی سخته آدم با یه تب بچه اش تا حد مرگ میره.. خدایا به همه بچه های بیمار شفا بده، خدایا مار و با عزیزانمون امتحان نکن طاقتش نداریم ظرفیتش نداریم..
امروز تولدم ، تازه دیروز بعد مدتها پذیرش مقاله ام رو هم گرفتم چیزی که حدود دو سال منتظرش بودیم اما هیچی و هیچی دیگه به چشم نمیاد جز خوب شدن شما عزیز دلم..
آخیش کمی باهات درد دل کردم سبک شدم.. مادر فدات
ب.ن
بعد سه روز تب بالا بدنت دونه ریخت و حالت خوب شد البته دو روز بعد هم نق نق می زدی حتما بدنت درد می کرد
الهی هرگز تنت نیاز مند طبییب مباد وچود نازکت آزرده گزند مباد