گیلنازجانگیلنازجان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

گلکم

مریض شدن گل دختر

1391/8/20 18:41
نویسنده : مامان صفا
1,359 بازدید
اشتراک گذاری

الهی مامان برات بمیره

12 آبان از عصر کمی صدات گرفته بود من بردم خوابوندمت، سه روز مامان بزرگت اینا اینجان اومدم باهاشون گپ و گفتگو .. دیدم شما یک ساعت صدات نمیاد و گریه نکردی آخه معمولا نیم ساعت بعد باید بیدار میشدی.. بهت سر زدم دیدم.. تو تب می سوزی.. 38.7 وای منو بگو داشتم می مردم .. صدای قلب بابات و با خس خس نفس کشیدنش استرس منو بیشتر میکرد  بابایی خیلی این جور موقع ها می ترسه خصوصا تو تب بالا...

خلاصه فوری از استامنیفون که دو ماه پیش باز کرده بودم مجبوری دادیم بهت و تن شویه کردیم کمی بهتر شدی.. بابا رفت و برات دفین هیدرامین و استا تازه خرید اومد.. وای که امشب جمعه است فردا هم تعطیل.. تا صبح شما همین طور تب داشتی و قطع نمیشد ما همش بالا سرت پاشویه می کردیمت

صبح زنگ زدیم هیچ دکتری تو مطب پیدا نکردیم و میگفتن امروز نمیاد یک نفر هم موند که 6 قرار بود بیاد رفته بود همایش.. شما هم بزور استا منیفون باز تبت بالا بود.. زنگ زدم دایی سعید و بادکترت تو تهران صحبت کردم گفت فقط تبش کنترل کنید ویروسی نمیشه کاری کرد..غرروب همین جا بردمت دکتر خلیل الله گفت  تا دوروز تبت کنترل کنیم بعد آنتی مصرف کنیم..

وزن شما 8800 و قد 68

شب دیگه با بروفن تبت آوردیم تا نزدیک ٣٦.٧ و من بالاخره یک ساعت خوابیدم تو همین یک ساعت شدی 38.8  بااینکه فقط 4 ساعت از بروفن گذشته بود انقدر ترسیده بودم که وقتی تن شویه ات میکردم فکر میکردم الان از دستم می افتی..

15 آبان شد و بعد سه روز تبت اومد پایین اما  دوبار دیگه هم 38 شد اما شما خیلی بی قرار تر شدی .. و از 3 دیشب همینطور تا صبح بیدار بودیم باهم بازیت میدادم آخر با دفین هیدرامین خوابوندمت..

 

خیلی ناراحتم این همه مراقبت بودم نمی دونم چطور مریض شدی این همه از هر دارویی دوری میکردم حالا سه روز بستمت به دارو مسکن.. واقعا کم آوردم یه بار قلبم از شدت ترس چنان خودش به قفسه سینه ام کوبید که فکر کردم سنگ خورد بهم و دردم گرفت

 

خدایا خیلی سخته آدم با یه تب بچه اش تا حد مرگ میره.. خدایا به همه بچه های بیمار شفا بده، خدایا مار و با عزیزانمون امتحان نکن طاقتش نداریم ظرفیتش نداریم..

امروز تولدم ، تازه دیروز بعد مدتها پذیرش مقاله ام رو هم گرفتم چیزی که حدود دو سال منتظرش بودیم اما هیچی و هیچی دیگه به چشم نمیاد جز خوب شدن شما عزیز دلم..

آخیش کمی باهات درد دل کردم سبک شدم.. مادر فدات

ب.ن

بعد سه روز تب بالا بدنت دونه ریخت و حالت خوب شد البته دو روز بعد هم نق نق می زدی حتما بدنت درد می کرد

الهی هرگز تنت نیاز مند طبییب مباد    وچود نازکت آزرده گزند مباد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

بهاره
17 آبان 91 11:46
سلام عزيزدلم
الهي خاله فدات بشه برات بيمارم كه شمارا بيمار نبينم انشاءا.. كه هرچه زودتر سرماخوردگي شما خوب بشه !!!
اميرمحمد منم هفته پيش سرما خورد و زود خوب شد
قربونش بشم عكسهاشو ديدم دلم رفت كه بابا چقدر شيرينه هزار ماشاءا.. با اينكه ما خودمون ني ني داريم دلم آب شد خواهر كه دستمونم كه بهش نميرسه يك بوس آبدار بكنيمش
خيلي خيلي عسله خدا نگهش داره
تولدت مامان صفا هم مبارك باشه اميداوارم هميشه در كنار هم سلامت و موفق و خوشبخت باشيد و پله هاي موفقيت و ترقي را طي كنيد و همش خبرهاي خوش بشنويم از شما
مي بوسمتون و عروس گلم را مواظب باشيد


ممنون خاله جون از لطف شما به عوض شما و امیرجونی می بوسمش..

کاکل زری یا ناز پری
20 آبان 91 13:40
سلام صفا جونم خوبین؟؟ گیلناز جونم حالا دیگه باید خوبه خوب شده باشه . نگران شدم خوشحالم که دوباره برگشتی و نوشتی دلم تنگ شده بود براتون عزیزم . مادری دیگه حق دار ینگران باشی ولی بچه همینه من خودم این قدر تب می کردم هیچی نمیشه به حق امام زمان خودش نگه دارشه بوووووووووووووووس برای شما و دخمری


ممنون عزیزم لطف کردی بهمون سر زدی
مامان ال آی
28 آبان 91 17:27
الهی
منم خیلی از تب بچه ها می ترسم
وای نگووووووووووووووو
این وروجک ها معمولا شب و روزهای تعطیل مریض میشن
الای هم چند بار اینجوری شده
بعضی وقتا هم دست تنها بودم و باباش هم نبوده
واین وحشتناکترههههههههههههههه


آره خاله جون تازه دوباره سرما خوردم
مامان اراد
25 آذر 91 4:20
صفای عزیزم سلام.مرسی از ادرس وبلاگت.ماشاالله گیلناز جان چقدر خانوم شده.چ روز ای سختی رو گذروندی.بچه ها همینن دیگه.انشاالله بعد از 3 سالگیش راحتتره.چون کمتر مریض میشن بچه ها.همه مادرا این روزا چندین مرحله میگذرونن.مواظب خودتون باشین.راستی شمال اومدی چرا خبرم نکردی؟؟؟؟؟
گیلنازم رو ببوس
التماس دعا


مممنون از لطف شما.. بله تازه بازم مریض شد.. سفر ما معمولا خیلی کوتاه همه هم از ما گله دارن.. شرمنده
مامان نیایش
11 اردیبهشت 93 18:43
سلام مجبور شدم اینجا کامنت بذارم عزیزم نمیدونم رمز رو بهم دادی تا حالا یا نه حتما دادی ولی من گم کردم اگه میشه تلگراف کن امید وارم تو شب آرزوها به همه خواسته های دلت برسی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلکم می باشد